محل تبلیغات شما

عشق و آرامش



ما هیچوقت طبق اراده خدا زندگی نکرده ایم و بعد قضاوت میکنیم چرا به این همه بلا گرفتار شده اییم  و ما همیشه برای خودنمایی خودمان زندگی کردیم و برای خدا نبودیم و همیشه مردم را بزرگ تر از خدا دانستیم و سعی کردیم برای افکار پلیدانه شیطان زندگی کنیم 
آیا تا بحال شده بخاطر خدا کسی که از تو ی کرده است ببخشی؟؟ آیا تا بحال شده کسی را بخاطر خدا مسخره نکنید و تحقیر نکنید؟؟ آیا تا بحال شده که بخاطر خدا خشم خودت را نسبت به دیگران فرو خوری و به آنها محبت کنید؟؟ آیا تا بحال شده است که به کسی حسادت نکنید؟؟ آیا تا بحال شده که بخاطر خدا دلی را نشکنید؟؟ آیا اعتراف نمیکنید که این همه گناه کرده اید؟؟ آیا اعتراف نمیکنید که خودت قادر به پرداخت گناه خود نیستی؟؟  آیا اعتراف نمیکنید که خدا خودش جسم شد و برای گناهان بشر جانش را فدا کرد تا خون و رستاخیز او قدرتی باشد برای ما ؟؟
اگر اعتراف کنید که گناه کار نیستید خودتان را فریب داده اید , اگر اعتراف کنید که خودتان قادر به پرداخت گناه خود هستید باز هم خودتان را فریب داده اید و اگر اعتراف نکنید که خدا آنقدر محبت بود و برای شما جانش را فدا کرد خدا را نشناخته اید و خودتان را فریب داده اید , همه این کارها را کردیم فقط بخاطر غرور و خودخواهی تا دیگران نگویند ما کم آوردیم و اصلا فکر نکردیم که خدا درباره ما چه میگوید , همیشه توجه به دیگران کردیم و با طرز افکار پلید زندگی کردیم یکبار فقط یکبار برای خدا زندگی نکردیم , اگر کسی در مقابل ما عصبانی شد و خشم به ما گرفت بجای اینکه بگذریم خواستیم با او مقابله کنیم که دیگران نگویند ما کم آوردیم و همیشه خودمان را برای مردم درست کردیم یکبار برای خدا زندگی نکردیم و بعد جالب است قضاوت هم میکنیم ‌که چرا دچار مشکل شده ایم , شما اگر از اول طبق اراده خدا و درست زندگی میکردید هیچوقت دچار مشکل نمی شدید , ما همیشه در زندگی برکات خدا را خواستیم اما خود خدا را نخواستیم و این را نمیدانیم خدا از برکات بالاتر است و اگر در زندگی چیزی را از دست دادید نگران نباشید چون خدا که برتر و بالاتر از همه چیز است با شما خواهد بود و شما هیچوقت او را از دست نخواهید داد
یکبار بجای برکت ها بجای طلب کردن ها خود خدا را بخواهید زیرا خدا از همه چیز بالاتر است



من تو را می فهمم :: حرف ساده ایی است که راحت گفته میشود راحت به دل مینشیند اما انجام دادنش سخت است چون انجام دادنش دل میخواهد تا دل تو را آرام کند , وقتی که از من در آمدی ما شدید تو ای دخترک حواست باشد هر روز که تو مردت را با تمام خستگی هایش میفهمی با تمام حواس پرتی هایش او را میخواهی با تمام دیر رسیدن هایش او را میپرستی همانطور بمانی تا مرد تو هم مانند تو احساس آرامش کند که این آرامش میشود بهشت در زندگی شما , حواست باشد اگر دیدی کلافه است از خودش از روزگار او رادر آغوشش بگیری و آرام در گوش او بگو من تو را میفهمم و بگذار بداند که تکیه گاهی دارد از جنس استواری کوه که هیچ کسی نمیتواند او را بلرزاند 
همانطور که مرد اینطور میخواهد زن هم میخواهد که مرد او همانطوری باشد که او میخواهد , تو ای مرد زندگی بدان که تو تکیه گاه و امنیتی برای بانوی زندگی خودت هستی همانطور که او برای تو تکیه گاه است حواست باشد که تو بانوی خودت را عاشقانه بخواهی و عاشقانه های قلب خودت را فقط باید برای او بگذاری و به او نشان بدهی تا دلگرم کسی باشد که بداند تا آخر قلب او برای خودش میتپد و نشانش بدهی که آغوش تو تنها برای او تکیه گاه و امن است که حواست باشد که وقتی بغض کرد و آشفته حال بود دستش را بگیری در چشمهای زیبا و مهربانش نگاه کنی و بلند با صدایی محکم بگویی من تو را میفهمم که این فهمیدن بالاتر از دوست داشتن است


  هم دردی و هم درمانی چون اسم تو عشق است تا اگر کسی تجربه نکند نداند که چه درد شیرینی است.
حال میروی و من از رفتنت بیقرارم بیقرار که چون طاقت بی تو بودن را ندارم که ندار
یک عمر ندانستم دل دادن و عاشق در دل چگونه است که ای کاش نمیدانستم و نمیدانستم 
 اگر عاشق شدی شاید روزی هزاران بار باید بمیری و یا روزی میرسد که مانند ابر بهار گونه هایت خیس از باران چشمهایت میشود
اما من این باران را میپذیرم که چون دل خواهان این باران است

گاهی دلت میخواهد در شلوغی روزگار کسی باشد که با دل تنگی تو را در آغوش بگیرد و وقتی که نفست آرام گرفت در چشمهایت نگاه کند و بگوید تمام حواسم به تو هست و با تو حال زندگی من خوب است  , کاش بداند گاهی این سوی دنیا می نشینی دست نوازش بر سر قلب خودت میکشی و با بغض و لبخند میگویی میداند که دلتنگم پس چرا نمیاید

بنام خالق انسان 
رفتن و نماندن کار آدمها است , این آدمها با نقاب می آیند و نمیمانند و یک روز هم چمدان دل خودشان را جمع میکنند و میبندند میروند و اصلا هم برای این آدمها مهم نیست که چه بر سر طرف مقابل خودشان می آید با این رفتن و اصلا هم مهم نیست که چطور دل میشکنند , ماندن فقط و فقط کار انسانها است حتی اگر هم دل آنها بشکند باز هم میمانند و اصلا رفتن را نمیدانند اصلا دل شکستن بلد نیستند انسانها , ای وای از این ماندن که کار دیوانه هاست که فقط از دیوانه ها بر می آید دلشان بشکند و بمانند , دیوانه کارش دیوانگیست و ماندن و بودن دیوانگی میخواهد , وای چه خوب میشود این دیوانه ها در این دنیا بین این آدمهای نقاب به چهره وجود داشته باشند و زندگی کنند و دنیا را این دیوانه هایی بنام انسان پر کنند 


آخرین جستجو ها

Jumping BoA gebatendick لینک ها و عکس های داغ داغ داغ سایت credsimyles chromnulipo آزمایشگاه عمران به خودم مربوط است Patricia's info تــــرش و شیـــــرین